حافظ

بهزاد گنج ور گنجور behzad ganjvar

 زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست / در حق ما هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست (A02)

مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم / کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد (B10)

نخفته ام ز خیالی که می پزد دل من / خمار صد شبه دارم شرابخانه کجاست (B26)

از جرعه تو خاک زمین در و لعل یافت / بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم (B36)

نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست / چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم (B54)

جان بی جمال جانان میل جهان ندارد / هرکس که این ندارد حقا که آن ندارد (C11)

قلندران حقیقت به نیمجو نخرند / قبای اطلس آنکس گه از هنر عاریست (B62)

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست / راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش (B64)